معنی مجازا زیبارو

حل جدول

لغت نامه دهخدا

مجازا

مجازا. [م ُ] (از ع، مص) مخفف مجازات به معنی یکدیگر را جزا دادن. این تصرف فارسیان است چنانکه مواسات و مدارات را مواسا و مدارا گویند. (آنندراج) (از غیاث). و رجوع به مجازاه و مجازات شود.


زیبارو

زیبارو. (ص مرکب) زیباروی. خوشروی و خوب صورت. (ناظم الاطباء). خوبروی. (آنندراج):
زیبارویی بدین نکویی
و آنگاه بدین برهنه رویی.
نظامی.
مهر آن دختران زیباروی
در دلش جای کرد موی بموی.
نظامی.
جوانی دید زیباروی بر در
نمودار جهانداریش در سر.
نظامی.
از این سروبالایی کش خرامی زیباروی. (سندبادنامه ص 212).

فرهنگ عمید

زیبارو

خوب‌رو، خوب‌صورت، خوشگل،


مجازا

از روی مجاز،

مترادف و متضاد زبان فارسی

زیبارو

جمیل، خوشگل، زیبا، قشنگ، نیک‌منظر، وجیه،
(متضاد) زشت‌رو

واژه پیشنهادی

زیبارو

مَهوَش

گلرخ

فرهنگ فارسی هوشیار

مجازا

پاتخشیک از روی مجاز مجازی.

معادل ابجد

مجازا زیبارو

278

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری